حتی شکلگیری و پیروزی انقلاب و سقوط رژیم ستمشاهی نیز به نوعی مراجعه به آراء مردم بود.
از این منظر، مردمگرایی پدیدهای است که عمری به درازای عمر انقلاب دارد. از مجموع همهپرسیها و انتخابات برگزار شده تا امروز، 9 مورد مربوط به انتخابات ریاست جمهوری بوده است.
و جالب آنکه هرکدام از این انتخابها ماجراهای فراوانی را رقم زده است. اولین حلقه انتخابات ریاست جمهوری با انتخاب ابوالحسن بنی صدر از جمله پرتنشترین و پرماجراترین این دورهها است.
بنی صدر، 5 بهمن 1358 به ریاست جمهوری رسید،20 خرداد 1360 با حکم امام از فرماندهی کل قوا برکنار شد، اول تیر 1360 به دنبال تصویب طرح عدم کفایت سیاسی در مجلس شورای اسلامی و به حکم امام خمینی(ره) از ریاست جمهوری عزل شد و هفتم مرداد 1360 از ایران گریخت.
اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران، روز 5 بهمن 1358 به فاصله یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شد. این انتخابات در شرایطی برگزار شد که دولت موقت مهندس مهدی بازرگان استعفا داده و مدیریت نظام بر عهده شورای انقلاب محول شده بود.
ابوالحسن بنی صدر، سیداحمد مدنی، حسن حبیبی، داریوش فروهر، صادق طباطبایی، محمد مکری، کاظم سامی و صادق قطبزاده کاندیداهای شاخص اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری بودند.
در این انتخابات از مجموع بیش از 14 میلیون رأی مأخوذه، بنیصدر با بیش از 10 میلیون رأی به عنوان نخستین رئیس جمهوری انتخاب شد. بنیصدر فارغالتحصیل رشته اقتصاد از دانشگاههای فرانسه بود.
او که 20 سال از عمر خود را در فرانسه گذرانده بود، در بهمن 1357 با هیأت همراه امام خمینی(ره) به تهران آمد و با مصاحبهها و مناظرههای سیاسیاش چهرهای شاخص شد.
نخستین رئیس جمهوری
ابوالحسن بنیصدر پس از انقلاب به عنوان سخنران، ابتدا در اجتماعات ظاهر میشد و چندی بعد در میان دوستارانش به عنوان تئوریسین انقلاب از او نام برده شد. بعد از بیست و دوم بهمن ماه در تلویزیون ظاهر شد و صدایش از رادیو شنیده شد و مناظرهاش با بابک زهرایی چهره موفقی از او نشان داد و این مناظره تأثیر بسیار نهاد.
او سخنرانیهایی نیز در زمینه انقلاب اسلامی و اقتصاد توحیدی ارائه داد که نام وی را تا اندازهای برای مردم آشنا ساخت و با تبلیغات وسیع خود و ایادیش زمینه را برای مبارزات انتخاباتی فراهم ساخت و توانست خود را به عنوان «روشنفکر تحصیلکرده طرفدار انقلاب» در میان مردم شاخص گرداند.
در تاریخ 13/10/1358 جامعه روحانیت مبارز تهران که دارای نفوذ زیادی بین اقشار ملت بود بنی صدر را به عنوان کاندیدای خود برای احراز ریاست جمهوری اعلام کرد و اقشار مردم نیز از آن استقبال کردند.
اینگونه بود که بنیصدر با همسو نشان دادن خود با آرمانهای امام و انقلاب، انتقاد از دولت موقت، مخالفت گسترده با مجاهدین خلق (منافقین) و نیز با مارکسیستها (به خصوص با حزب توده) و جلب حمایت دانشجویان و گروههایی مانند جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه روحانیت مبارز اصفهان توانست با کسب اکثریت مطلق آرای مردم رئیس جمهور شود و با حکم رهبر فقید انقلاب (ره) به عنوان فرمانده کل قوا نیز منصوب شود.
فرمانده کل قوا
بنی صدر در پنجم بهمن 1358 به عنوان اولین رئیس جمهوری انقلاب اسلامی ایران انتخاب شد و در بیمارستان قلب تهران حکم ریاست جمهوری را از دست حضرت امام خمینی(ره) دریافت داشت و سپس در مقابل امام و شورای انقلاب و مقامات مملکتی سوگند یاد کرد.
در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری، امام خمینی(ره) طی سخنانی فرمودند: من از آقای بنی صدر میخواهم که مابین قبل و بعد از ریاست جمهوری در احوال روحی ایشان تفاوتی ایجاد نشود.
امام افزودند: تنفیذ و نصب اینجانب و رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی.
او در 29 مرداد 1359 محمدعلی رجایی را به عنوان نخست وزیر خود به مجلس معرفی نمود. اما بنیصدر با رویکردهای غیرمدبرانهاش راهی انحرافی در پیش گرفت.
بنی صدر به تدریج از گفتههای خود و آرمانهای مردم فاصله گرفت و حمایت قشرهای مختلف و گروههای پیرو امام را از دست داد. لبه تیز حملات بنیصدر پس از رسیدن به ریاست جمهوری متوجه نهادهای تازه تأسیس انقلاب و حزب جمهوری اسلامی، مجاهدین انقلاب، دفتر تحکیم وحدت و ... شد.
وی با منافقین (مجاهدین خلق) ارتباط نزدیکی برقرار کرد به گونهای که بعدها با نقشه و کمک رجوی، سرکرده تشکیلات مجاهدین خلق (منافقین) توانست از کشور فرار کند.
برکناری از فرماندهی
بنیصدر در دفتر ریاست جمهوری خود طیفی از تحصیلکردگان را گرد هم آورد که اغلب وابسته به گروههای مخالف انقلاب بودند. این دفتر تحت نظارت دکتر رضا تقوی از دیپلماتهای وزارت خارجه حکومت پهلوی، افرادی را که به جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق، حزب رنجبران و دیگر گروهها و سازمانهای مخالف انقلاب وابسته بودند، گردهم آورد.
علاوه بر این دفتر هماهنگی مردم با رئیس جمهور به کانونی برای تحریک غیرمستقیم مردم علیه ارگانها و نهادهای برخاسته از انقلاب تبدیل شده بود.
این عملکرد که جامعه ایران را در اولین سالهای پس از پیروزی انقلاب با موجی از بحران و تنش و درگیری مواجه کرده بود، همراه با عدم شایستگی و صلاحیت بنیصدر در مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح به ویژه در شرایط جنگی و همچنین حمایت صریح و علنی وی از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و نقش وی در میدان دادن به این سازمان در عرصه اجتماعی و سیاسی کشور، سبب شد تا امام خمینی(ره) ابتدا او را از سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح و سپس از رئیس جمهوری برکنار کند.
اما ریاست جمهوری بنیصدر تنها 17 ماه به طول انجامید. وی در طول این مدت از یکسو با میدان دادن به سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و دیگر گروههای ضد انقلاب سبب تقویت آنان شد و از سوی دیگر در برابر اکثر مصوبات مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، شورای نگهبان و برخی دیگر از نهادهای برخاسته از انقلاب ایستادگی کرد.
با تکرویها، انحصارطلبیها و قانونشکنیهایی که بنیصدر داشت، ذهن نیروهای معتقد به انقلاب و امام نسبت به وی بدبین شد؛ همچنین کندی و کارشکنیهایی که وی در جبهههای جنگ تحمیلی از خود نشان داد امام و مردم را نسبت به خود نا امید ساخت.
این عملکرد باعث شد تا پس از مدتها اختلاف بین مسئولان انقلابی نظام اسلامی و بنیصدر، رئیس جمهور خائن و طرفداران او، همچنین سوء مدیریت در جنگ و نیز موضعگیری علیه اهداف نظام اسلامی، حضرت امام خمینی(ره) در 20 خرداد 1360، پس از مشورت با مسئولان عالی رتبه نظام، وی را از فرماندهی کل قوا، که به نیابت از ولی فقیه در اختیار او بود، بر کنار نمودند.
این عمل حضرت امام، واکنش منفی بنیصدر را برانگیخت و به جای آن که در صدد اصلاح خود و پایان دادن به کارشکنیها و مخالفتهای خود باشد، به حکم امام بیاعتنایی نمود که این امر بر نمایندگان انقلابی مجلس شورای اسلامی گران آمد.
از اینرو در 24 خرداد، درخواست طرح عدم کفایت سیاسی او را در مجلس عنوان نمودند.
مهمترین دلیل بر عدم کفایت سیاسی بنی صدر، موضعگیری وی علیه نظام جمهوری اسلامی و اتحاد نامقدس با کلیه نیروهای ضدانقلاب وابسته به شرق و غرب جهت نابودی نظام اسلامی و همچنین مخالفت مستمر وی با مجلس شورای اسلامی از بدو تأسیس و حتی پیش از افتتاح آن، دخالت صریح در قوه قضاییه و عدم درک صحیح از بدیهیترین اصول قانون اساسی و نیز عدم اعتقاد به اصل تفکیک قوا عنوان گردید.
در این میان هر چند برخی نمایندگانِ هوادار بنیصدر و طرفداران او در خارج از مجلس، بر عدم طرح این مسئله در مجلس تلاش کردند.
آغاز بحث
روز 30 خرداد 1360، بررسی طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس شورای اسلامی آغاز شد.
در این روز دست کم 15 نفر از نمایندگان از حضور در مجلس خودداری کردند که برخی از شناخته شدهترین آنها عبارت بودند از: مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی، یدالله سحابی، احمد سلامتیان، احمد صدر حاج سیدجوادی، احمد غضنفرپور، محمد مجتهد شبستری و هاشم صباغیان.
روز 31 خرداد نیز بررسی طرح عدم کفایت رئیسجمهور در مجلس ادامه یافت و در جلسه بعدازظهر آن، اکثریت نمایندگان به عدم کفایت سیاسی بنیصدر رأی دادند.
در این روز نیز نمایندگان طرفدار نهضت آزادی و رئیس جمهور از شرکت در جلسه مجلس شورای اسلامی خودداری کردند.
علاوه بر افرادی که جلسه 30 خرداد را ترک کرده بودند، عزتالله سحابی، گلزاده غفوری، اعظم طالقانی و حسین انصاریراد نیز از شرکت در جلسه 31 خرداد خودداری کردند.
همچنین 10 تن از نمایندگان مجلس با صدور یک اطلاعیه مشترک دلایل خود را برای رأی دادن به عدم کفایت سیاسی بنیصدر اعلام کردند.
در بین امضا کنندگان این نامه در کنار نام محمدکاظم موسوی بجنوردی، محمد محمدی گرگانی و امید نجفآبادی، نام حسن یوسفی اشکوری نیز به چشم میخورد.
در اطلاعیه جمع 10 نفره مزبور، ضمن تأکید بر رهبری حضرت امام تلاش شده بود تا در مخالفت با رئیسجمهور، ضمن انتقاد به جناح مقابل وی نوعی مرزبندی با سایر نیروهای پیرو خط امام و حزب جمهوری اسلامی، صورت پذیرد. این اطلاعیه، «انتقادهای اصولی و اساسی» وارد بر بنیصدر را، «مقابله وی با نظام و رهبری امام»، عمده ساختن اختلاف با جناح مقابل و تبدیل شدن به «مرکز وحدت اکثر مخالفین نظام جمهوری اسلامی»، «غرور و خودمداری و کیش شخصیت» و «مخالفت با نهادهای انقلابی» برشمرده بود.
اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس با اشاره به وقایع 30 خرداد چنین گفت: خبر آشوب دیروز عصر (30 خرداد) را که با پرچمداری منافقین خلق و پیکار و اقلیت فدایی و به اسم رئیس جمهور در حال عزل انجام شد اطلاع دارند، آنچه که واقع شد در آستانه طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور، خود بهترین گواه عینی عدم کفایت رئیس جمهور است.
پس از عزل بنیصدر از ریاست جمهوری طی پاسخ حضرت امام به نامه رئیس مجلس شورای اسلامی و اتمام روال حقوقی و قانونی موضوع براساس قانون اساسی، امام خمینی در اول تیر ماه 1360 در دیدار با اقشار مختلف مردم ضمن اشاره به وقایع 30 خرداد و تجلیل از حضور ملت، در صحنه دفاع از انقلاب، هواداران سازمان را به تفکر و توبه و جدایی از آشوبگران دعوت نمود: … به این جوانهای گول خوردهای که از چند نفر گرگ گول خوردهاند، نصیحت میکنم … توجه داشته باشید این امری که دو روز پیش (30 خرداد) اتفاق افتاد این را مطالعه کنید، ببینید چه بود؟… شما که بازی خوردید، و سران جنایتکار منافقین شما را بازی دادند و خودشان در پناهگاهها نشستند و شما را به خیابان آوردند و آن غائله اسفناک را به دست شما به بار آوردند… اعلام قیام مسلحانه در مقابل کیست؟ اعلام قیام مسلحانه در مقابل ملتی است که قریب بیست سال و اخیراً دو سه سال، خون خودش را داده و دست آمریکا و بلوک او را، و شوروی و بلوک او را، از این کشور کوتاه کرده است… کراراً من [به بنیصدر] گفتم که بیا و از این گروهکهای فاسد، از این منافقین تبری کن، حیثیت خودت را از دست نده، برو در ملأ عام و اینها را از خود بران. اینها تو را به تباهی میکشند… من خیر این گروهها را میخواهم، اگر این گروهکها دست بردارند و در مقابل اسلام و کشور اسلامی قیام نکنند و آنهایی که قیام کردند توجه کنند و برگردند به دامن اسلام … جوانها و دخترها و پسرهای عزیز ما گول اینها را نخورند. از دامن اینها فرار کنند و به آغوش اسلام برگردند… آن آقا ( بنیصدر) که من کراراً به او گفتم که حسابت را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به اینکه شماها ( منافقین) از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط ندارید، نپذیرفت و دید آنچه دید. و من امیدوارم که توبه کنند… برای همه کس هر کار بکند، باز جای توبه هست، در توبه باز است، رحمت خدا واسع است. (به نقل از کتاب سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام/مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 2، ص 576 تا 578)
پایان کار
در نهایت، نمایندگان پیرو امام خمینی(ره) و نظام اسلامی در مجلس شورای اسلامی در 31 خرداد 1360 رأی به عدم کفایت سیاسی بنیصدر داده و این حکم را به حضرت امام ارسال داشتند.
به همین دلیل امام خمینی(ره) 10 روز پس از حکم برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا، با حکم دیگری بنی صدر را از مقام ریاست جمهوری نیز عزل کردند.
این حکم امام در پاسخ به نامه اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی صادر شد.
ترجیح فرار بر قرار
عزل بنی صدر، اختفاء وی را به مدت 5 هفته در پی داشت. وی سپس همراه مسعود رجوی رئیس سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، در روز هفتم مرداد 1360 مخفیانه تهران را به قصد پاریس ترک کردند.
فرار بنیصدر یک ماه پس از خلع وی از ریاست جمهوری توسط امام و یک هفته پس از انتخاب شهید محمدعلی رجایی به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت.
بنیصدر روز چهارشنبه هفتم مرداد 1360 با یک فروند هواپیمای بوئینگ 707 به خلبانی سرهنگ معزی، خلبان ویژه شاه، از کشور گریخت.
معزی در دی ماه 1357 پس از آن که شاه را به مصر و سپس به مراکش برد، در بازگشت از مراکش با تظاهر به جانبداری از انقلاب اسلامی، وارد کشور شد.
بنیصدر هنگام ورود به فرودگاه مهرآباد و فرار از کشور، سوار بر اتومبیل وانت و ملبس به لباس زنانه بود.